کد مطلب:129611 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

آیا شامیان در واقعه طف شرکت داشتند؟
مـسـعـودی بـر ایـن بـاور است كه شامیان در واقعه ی طف شركت نداشتند. او می گوید: «همه ی سـپـاهـیـانـی كـه در جـنـگ بـا امـام حـسـیـن (ع) و قـتـل وی شـركـت داشـتـنـد، تـنـهـا از اهـل كـوفـه بـودنـد و هـیچ شامی ای در آن واقعه شركت نداشت...» [1] ولی از بـرخـی مـتـون تـاریـخـی دیگر چنین استفاده می شود كه شامیان در كربلا در روز عاشورا شركت داشته اند.

ابن سعد در طبقات می نویسد: «مردی از اهل شام علی اكبر حسین (ع) را فراخواند. مادر علی اكـبـر دخـتـر ابـی مـرة بـن عـروة بـن مـسعود ثقفی و مادر او دختر ابی سفیان بن حرب، مادر بـزرگ علی اكبر، بود؛ و می گفت: «تو با امیرالمؤمنین خویشاوندی، اگر بخواهی به تـو امـان مـی دهـیـم تا هر كجا دوست داری بروی. گفت: آگاه باش، به خدا سوگند، كه رعـایـت


خویشاوندی رسول خدا (ص) سزاوارتر است تا رعایت خویشاوندی ابوسفیان؛ و آنگاه بر او حمله كرد...» [2] .

ابـن عـبـد ربه می نویسد: «مردی از اهل شام، عبداللّه بن حسن بن علی را كه از زیباترین مردمان بود دید و گفت: من باید این جوان را بكشم...» [3] .

ابـن قـتیبه می نویسد: «امام علی بن الحسین (ع) فرمود: با آنكه من در آن روز بیمار بودم، از جـمـله چـیـزهـایـی كـه فـهـمـیـدم و درك كردم این بود كه مرا نزد عمر سعد بردند. چون حـال بـیـمـاری مـرا دیـد از مـن روی بـرگـردانـد و مـرا بـه حال خود واگذاشت. آنگاه مردی از اهل شام آمد و مرا به دوش گرفت و با چشم گریان به راه افتاد...» [4] .

ابـن اعـثـم كـوفی می نویسد: «آنگاه خداوند از او (یعنی علی اكبر) خشنود باد، حمله كرد و پـیـوسـتـه می جنگید تا آنكه اهل شام به خاطر افراد زیادی كه از آنها كشته بود فریاد بر آوردند...» [5] .

در كـتـاب مـنـاقـب آل ابـی طـالب آمـده اسـت: «هنگامی كه قاسم بن حسن فریاد «و اعماه» برآورد، حسین به قاتل او، عمر بن سعید ازدی، حمله برد و دستش را قطع كرد و مردم شام او را از دسـت حـسـین (ع) به در بردند...». [6] نیز در آن كتاب آمده است: «ابن زیـاد شـمـربـن ذی الجـوشـن را هـمـراه چـهـار هـزار از اهل شام اعزام كرد...» [7] .


شیخ صدوق نقل می كند: «دشمن خدا، سنان بن انس ایادی و شمر بن ذی الجوشن عامری با مـردانـی از اهـل شـام آمـدند تا بالای سر حسین (ع) ایستادند. گروهی از آنها به گروهی دیگر گفتند: منتظر چه هستید!؟ این مرد را راحت كنید.» [8] .

كلینی از امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمود: «تاسوعا روزی است كه در آن، حسین (ع) و یـارانـش ـ كه خداوند از آنان خشنود باد ـ در كربلا به محاصره در آمدند؛ سپاه شام بر ضد او اجتماع كردند و گرفتارش ساختند...» [9] .

چـه بـسـا كـه در مـتـون یـاد شـده، مـراد از اصـطـلاح اهـل شـام، مـاهـیـت سـیـاسـی ایـن سـپـاه اسـت. نـه ایـنـكـه ایـن سـپـاه از كـسـانـی تـشـكـیـل مـی گـردیـد كـه از سـاكـنـان سرزمین شام به شمار می آمدند. مؤید این مطلب عـبـاراتـی اسـت كـه در روایـتـهـای زیـر آمـده اسـت: روایـت كـلیـنـی: «گـروهـی از اهـل شـام بـر او گـرد آمـدنـد...»؛ روایـت ابـن اعـثـم كـوفـی: «تـا آنـكـه اهـل شام به خاطر افراد زیادی كه از آنها كشته بود فریاد بر آوردند...»؛ روایت مناقب: «و اهـل شـام او را از دسـت حـسـین به در بردند.» مقصود هر سه روایت یاد شده، سپاه ابن زیـاد اسـت كـه بـیـشـتـر افـراد آن را قـبـایـل كـوفـه تشكیل می دادند. دلیلش هم این است كه عین متن همین روایات در منابع تاریخی دیگر، بدون ذكـر نـام اهـل شـام آمـده اسـت، بـلكـه در آن مـتـون اشـاره شـده اسـت كـه ایـنـان اهل كوفه بودند.

آری، تـنـهـا روایـتـی كـه آشـكـارا دلالت بـر حـضـور اهـل شـام دارد، در كـتـاب المـنـاقـب نـقل شده است: «ابن زیاد، شمر بن ذی الجوشن را همراه چـهـارهـزار تـن از اهـل شـام گسیل داشت.» ولی ابن شهر آشوب تنها كسی است كه عبارت «اهـل شـام» را آورده اسـت. زیـرا هـیـچ یـك از منابع تاریخی كه موضوع اعزام شمر به وسـیـله ی ابـن زیـاد را بـا چـهـار هـزار تـن گـزارش داده انـد، نـگـفـتـه انـد كـه آنـان اهل شام بوده اند. [10] .

عـلاوه بـر ایـن، هیچ كدام از این منابع تاریخی ننوشته اند كه یك یا چند فرمانده ی شامی روز عـاشـورا در كـربـلا حـضـور داشـتـنـد. چنانچه برخی از واحدهای سپاه شام در كربلا حـاضـر


مـی شـدنـد، نـام فـرمـانـدهانشان در كتابهای تاریخی می آمد، ولی ما در پژوهشهایمان به چنین مأخذی دست نیافته ایم.

از این رو می گوییم كه ما ـ به خلاف یقینی كه مسعودی دارد ـ یقین نداریم كه حتی یك نفر از اهـل شـام نیز در كربلا حضور نیافته باشد. به باور ما اگر افراد زیادی از شامیان بـه طور پراكنده در سپاه ابن زیاد شركت جسته باشند، امری عادی است. حتی نمی توان گفت كه شاید عدم تحقق چنین امری غیر ممكن است، زیرا كه حكومت مركزی شام باید در میان اهـل كـوفـه فـرسـتادگان و افراد مورد اعتماد یزید را گماشته باشد تا همه ی اخبار جدید عراق به ویژه كوفه را به او گزارش دهند.

ولی مـا ایـن را یـقـیـن داریـم كه شام هیچ واحدی نظامی برای رویارویی با امام حسین (ع) اعـزام نـكـرد؛ زیـرا در ایـن بـاره هـیـچ اشـاره ی مـعـتـبـری در تـاریـخ نـشـده اسـت، بـلكـه دلایـل تـاریـخی بسیاری وجود دارد مبنی بر اینكه ابن زیاد قصد داشت از راه بسنده كردن به بسیج مردم كوفه برای از میان بردن امام و یارانش، قدرت فرماندهی برتر خود را به یزید اثبات كند.

برای یافتن حقیقت فوق در منابع تاریخی شواهد فراوانی وجود دارد.


[1] ر.ك: مـروج الذهـب، ج 3، ص 71؛ و (بـه نقل از وي) تذكرة الخواص، ابن جوزي، ص 226.

[2] ر.ك: «تـرجـمـة الامام الحسين (ع) و مقتله» از بخش چاپ نشده ي الطبقات الكبير، ابن سعد، تحقيق سيدعبدالعزيز طباطبائي، ص 73. در اينجا ملاحظه مي شود كه ابن سعد نـوشـتـه اسـت كـه نـام مـادر عـلي اكـبر آمنه بود، ولي مرحوم مقرّم در كتاب ارزشمند «علي اكـبـر» اسـم شريف او را ليلي نوشته و مي گويد: «نامي را كه ما براي او نوشته ايم مـفـيد در ارشاد و طبرسي در اعلام الوري نوشته اند و ابن جرير در التاريخ و ابن اثير در «الكامل» و يعقوبي در تاريخش و سهيلي در «الروض الانف» آن را اختيار كرده اند.» (كتاب علي الاكبر، مقرم، ص 9).

[3] ر.ك: العقد الفريد، ج 5، ص 125.

[4] عيون الاخبار، ص 106؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 157.

[5] الفتوح، ج 5، ص 131.

[6] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 109.

[7] همان، ج 4، ص 98.

[8] امالي، شيخ صدوق، ص 138، مجلس سي ام، حديث شماره 1.

[9] الكافي، ج 4، «الصيام»، حديث 7.

[10] بـراي نـمـونـه ر.ك: الفـتـوح، ج 5، ص 157؛ الارشـاد، ج 2، ص 95؛ مقتل الحسين، مقرّم، ص 200.